به مجاهد دلیر، سردار دل ها، کبوتری از دشت لاله ها؛ حاج احمد متوسلیان
احمد جان؛ در روز های اخیرخبر هایی مبنی بر زنده بودن و اسارت تان در
بند دژخیمان صهیونیستی؛ قلوب مستضعفین جهان را مجددا به تپش انداخته...گویی
که ندایی از جبراییل آسمانی نجوای امید به رجعتتان داده، به بازگشت کسی که
شاید داروی درمان بسیاری از نسیان های این روز هایمان باشد...
در سال هایی که گرد مرگ بر بسیاری از دل ها پاشیده شده، رجعت شاهدی از جنس شهدا، صیغلی میتواند باشد بر این قلوب خسته...
این بار نه تابوت هایی شهید از فرزندان غریب متوسلیان، که بازگشت مردی از
مردان اصحاب کهف، بعد از سال ها دوری از وطن، میتواند بند های اسارت را از
چنگال نفوس اماره ای این دیار بگشاید.
حاج احمد!
میدانی 30 سال است همت هایی از جنس ابوحامد های افغانی ، احمد فیاض های
حزب الله لبنانی، العامری های بدری عراق، حوثی های یمنی، سلمان های بحرینی،
نمرهای قطیفی عربستان و زکزاکی های مظلوم آفریقا، منتظر بازگشت تان
هستند؟! آن ها منتظرشنیدن رمز عملیاتی هستند که سال ها پیش وعده ی آن را
دادید. فراموش نمیکنیم زمانی که عربده های مستانه ی اسراییل در اشغال خاک
لبنان را شنیدید، به عده ای از حضرات سیاسی آن روز ها گفتید؛ "ما با
اسراییل وارد جنگ خواهیم شد، و عملیاتمان را علیه آنان شروع خواهیم کرد.
هرکس با ماست بسم الله، هر کس با ما نیست خداحافظ..."
بیا که آهنگران آن روز ها از بس برای لشگریانت خواند؛ "ای لشگر صاحب زمان
آماده باش آماده باش..." موهایش سپید شد، بیا که طاقت شروع عملیاتی که وعده
اش را دادی در این شب های ظلمانی بی پایان ، برایمان طاقت فرسا شده...
حاجی بیا که امروز رفقایت در شامات و عراق، پنجه در پنجه ی حرامیانی از
جنس حرمله ها منتظر بشارتی پیغمبری، از نوع جنگ بدرش هستند.
اصلا مگر نه این که خود خدا آیات و نشانه هایش را برای برهه های مختلف
ذخیره میکند ؟ پس ای ذخیره ی این روزهای سخت ما! چرا هنوز در چاه کنعانیان
بی وجدان گرفتار مانده..؟
حاجی بیا که رفقای دیروزت؛ آقا عزیز و حاج قاسم ، این روزها یک تنه در
میدان دفاع از مظلومین منطقه، سنگرت را خالی نگذاشته اند، علمت را زمین
نیداخته اند، نگاه تیزت به مستکبرین را کنار ننهاده اند، آن ها بیشتر از هر
زمانی به احمد روزهای سرد کردستان نیاز دارند، به احمدی که کلید فتح
الفتوح عملیات ها بود؛ "الی بیت المقدس" خرمشهر را میگویم...
حاجی شامات آخر الزمانی موعود، امروز نا آرام تر از هر زمانی، منتظر قدم
های ثابت وعده داده شده است، قدم های فرماندهانی آخر الزمانی از جنس شما،
از جنس حاج احمد متوسلیان، فرمانده ی تیپ 27 محمد رسول الله...
حاجی شنیده اید این روز ها در غیابتان، رزمنده ی دیروزتان، همدانی لشگر 27،
با یاد شما و در دفاع از حرم عمه ی سادات پر کشید ورفت، امروز مصطفی صدر
زاده هایی از جنس بچه های تیپ 27 آرام و زیبا خون افشانی میکنند این زمین
ها را، مبادا بعد از بازگشتتان بگویید، مگر نبودند شیعیان عباس ابن علی، که
حرم ها به دست داعشی های سعودی افتاد، حاجی فراموش نکردیم جملات تان را در
شب عملیات فتح المبین؛ زمانی که فریاد زدید؛ تا ما هستیم امام تنها نخواهد
ماند... بیا که این روزها سیدعلی در غربتی علی وار فریاد این عمار و این
سلمان سر داده...
امروز بیشتر از هر روز و ساعت دیگری، علی به مالک اشترش محتاج است، مالک
بیا که این سفر مصر، علی را از پا در می آورد، حاجی بیا که شب های حیدر، در
نخلستان ها و میان چاه ها سپری میشود، بیا که علی زمان در این هفته ها
زمزمه ی رفتن کرد، بیا که روزگار پیرکرده علی را و هنوز خیمه ی آخر صفین
باقی مانده، بیا که خیبر ها در پیش روست، خرمشهر ها...ای کاش خورشید تو را
آغاز کند برا فردایمان.
اللهم فک کل اسیر
آمین یا رب العالمین
منبع: www.masaf.ir
- ۰ نظر
- ۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۲:۳۱