شیعه خانه امام زمان (عج)

پایگاه فرهنگی ،مذهبی شیعه خانه امام زمان (عج)

شیعه خانه امام زمان (عج)

پایگاه فرهنگی ،مذهبی شیعه خانه امام زمان (عج)

هدف این پایگاه کمک به شناخت بهتر و عمیق تر مسائل جامعه،باید ها و نباید های شیعه خانه امام زمان(عج) و تعالی فرهنگ ایرانی اسلامی می باشد.

پیام های کوتاه
  • ۳ آبان ۹۴ , ۱۸:۰۰
    ...
  • ۲ آبان ۹۴ , ۱۱:۳۳
    ...
  • ۲۴ مهر ۹۴ , ۱۵:۴۵
    شعر
پربیننده ترین مطالب
  • ۹۴/۰۸/۰۳
    ...

۱۲ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

 پنج روز آخر ماه صفر وقایع تلخ زیادی اتفاق افتاده است که از آن جمله می‌توان به شهادت پیامبر اکرم(ص)، امام حسن(ع) و امام رضا(ع) اشاره کرد. در این مطلب بر آنیم تا نگاهی به اتفاقات ماه صفر از 28 تا 30 ام داشته باشیم.

28 صفر


شهادت اشرف مخلوقات خاتم‌الانبیاء محمد بن عبدالله(ص) در سال 11 هجری در سن 63 سالگى با سم بر پا کنندگان سقیفه یکی از اتفاقات بسیار دردناک این تاریخ است. در 24 صفر وقتی بیماری پیامبر(ص) شدت پیدا کرد.


در این هنگام فرمود: «حبیبم را نزد من حاضر کنید.» عایشه و حفصه پدران خود را نزد آن حضرت حاضر کردند اما پیامبر(ص) با مشاهده آنان روى خویش را از آنان برگردانید و فرمود: «حبیبم را نزد من حاضر کنید.» سپس دنبال على بن ابیطالب(ع) فرستادند. 


چون نظر مبارک به آن حضرت افتاد او را نزد خود خواند و کلماتى به حضرت فرمود. هنگامى که على بن ابیطالب(ع) خارج شد، عمر و ابوبکر به او گفتند: «خلیلت به تو چه گفت؟». فرمود: «هزار باب علم به من حدیث کرد که از هر باب هزار باب دیگر باز مى‌شود.»


 پیامبر(ص) در لحظات آخر عمر خود وصیت‌هایى به امیرالمومنین(ع) فرمود و جبرئیل و میکائیل و ملائکه مقربین را بر آن وصیت شاهد گرفتند. از جمله آن کلمات که جبرئیل به پیامبر(ص) مى‌فرمود و امیرالمومنین(ع) مى‌شنید این بود که «یاعلی؛ حرمتت را مى‌درند و محاسنت به خون سرت رنگین مى‌شد.»


غسل و نماز بر بدن پیامبر(ص)


امیرالمومنین(ع) پس از غسل دادن آن حضرت به تنهایى بر ایشان نماز خواند؛ سپس فرمود: خداوند در هر مکانى که روح پیامبرش را قبض مى‌کند راضى است که در همان مکان دفن شود، و من آن حضرت را در حجره‌اى که از دنیا رفته دفن مى‌کنم.


 لذا امیرالمومنین(ع) با کمک دیگران قبرى حفر کردند و بدن حضرت را داخل قبر قرار دادند. حضرت داخل قبر رفت و صورت پیامبر(ص) را باز کرد و گونه راست را بر زمین گذاشته در لحد را بستند و خاک روى آن ریختند.


آغاز امامت امیرالمومنین(ع)


روز 28صفر در بیت وحی روز غم و ماتم شهادت پیامبر اکرم اسلام (ص)، و انجام اقدامات لازم برای تجهیز و خاکسپاری آن حضرت بود که باید توسط وصی تعیین شده توسط پیامبر یعنی امیرالمومنین على بن ابیطالب(ع) انجام می‌شد. 


به طور طبیعی این روز نخستین روز شروع امامت امام علی (ع) بود. اما همزمان، اسلام‌ستیزان با گرد هم آمدن در سقیفه بنى ساعده کودتای از پیش مهیا شده را برای شکستن بیعت روز غدیر و غصب خلافت از خاندان وحی و خانه‌نشین کردن امیرالمومنین(ع)، را به اجرا گذاشتند.


شهادت امام حسن مجتبى(ع)


یکی دیگر از وقایع اینکه در روز 28 صفر سال 50 هجری قمری امام حسن مجتبى(ع) به شهادت رسید. 


(بنا بر قولى دیگر شهادت آن حضرت در 7 صفر و یا در 5 ربیع‌الاول است.) در این روز، جعده دختر اشعث بن قیس، با زهرى که معاویه براى او فرستاده بود آن حضرت را مسموم کرد. معاویه همراه با زهر صد هزار درهم فرستاد و وعده کرد که او را به عقد یزید (که به وعده خود وفا نکرد.)در آورد.


مسمومیت و وصیت حضرت امام حسن(ع)


پس از مسمومیت و ظهور اثر سم، امام حسن(ع) به بردارش امام حسین(ع) فرمود: «مرا مسموم کرده‌اند. من از شما جدا مى‌شوم و به خداوند ملحق مى‌گردم، و مى‌دانم چه کسى مرا مسموم کرده است؛ ولى به حقى که بر شما دارم در این‌باره حرفى نزنید.


 وقتى من از دنیا رفتم، چشمانم را ببند، غسلم بده و کفنم کند و مرا کنار قبر جدم پیامبر(ص) ببر تا با او تجدید عهد کنم. سپس مرا در بقیع کنار جده‌ام فاطمه بنت اسد(س) دفن کنید.


 مى‌دانم مخالفین و معاندین گمان مى‌کنند شما مى‌خواهید مرا کنار پیامبر(ص) دفن کنید و مانع شما مى‌شوند. شما را به خدا قسم مى‌دهم که مبادا به خاطر من حتى به اندازه خون حجامت ریخته شود.»



تشییع جنازه حضرت امام حسن(ع)


امام حسین(ع) بعد از غسل و کفن و نماز، آن حضرت را به طرف مرقد شریف پیامبر(ص) حمل کردند. با دیدن این منظره براى مروان و بقیه بنى امیه که با سلاح و به همراهى عایشه آمده بودند، شکى باقى نماند که مى‌خواهند آن حضرت را در کنار پیامبر(ص) دفن کنند.


 لذا مانع شدند و عایشه در حالى که سوار درازگوشى بود گفت: «مرا با شما چه کار است که مى‌خواهید کسى را که من او را دوست ندارم در خانه من دفن کنید.» مروان ملعون هم نظیر این مطالب را گفت؛ و ابن عباس به او و عایشه جواب داد. 


فرزندان عثمان هم مانع شدند و گفتند: «هرگز نمى‌شود که عثمان در بدترین مکانها دفن شود و حسن در کنار رسول خدا به خاک سپرده شود.امام حسین(ع) فرمود: «به خداوندى که مکه و حرم را محترم گردانیده، حسن(ع) فرزند على و فاطمه(س) سزاوارتر است بر پیامبر(ص) از کسانى که بدون اجازه داخل خانه او شده‌اند. 


بخدا قسم او سزاوارتر است از ...»عایشه جلو قبر پیامبر(ص) رفت و گفت: «تا یک مو در سر من هست نخواهم گذاشت او را در این جا دفن کنید!» در این هنگام بنى مروان جنازه آن حضرت را تیر باران کردند. 


بنى هاشم دست به شمشیر بردند. ولى امام حسین(ع) مانع شده و فرمود: «وصیت برادرم نباید ضایع شود.» ایشان هفت تیر فرو رفته به جنازه آن حضرت را بیرون کشید و فرمود: «اگر وصیت برادرم نبود مى‌دانستید که شمشیرها در کجا و چگونه بر شما فرود مى‌آمد.» سپس بدن مطهر آن حضرت را به بقیع برده و در کنار جده‌اش فاطمه بنت اسد(س) دفن کردند.


آخر ماه صفر شهادت امام رضا(ع)


حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا(ع) در سال 203 ه‍جری به شهادت رسیدند. سن مبارک حضرت 49 یا 55 سال بوده است. شهادت آن حضرت به قول مشهور آخر ماه صفر است. اما در روز 28صفر مامون انگور مسموم یا آب انار زهرآلود را به اجبار به حضرت امام رضا(ع) خورانیده است.

آزارهاى مامون نسبت به حضرت


مامون از آزار و جسارت نسبت به حضرت کوتاهى نکرد؛ حتى حضرت را سه ماه در سرخس زندانى کرد. پس از ولایت‌عهدى، ابتداى گرفتارى آن حضرت به خاطر معاشرت با مامون بود. او به حسب ظاهر در تعظیم و احترام حضرت مى‌کوشید، اما در باطن به آزار و اذیت امام رضا(ع) می‌پرداخت .


مسمومیت امام رضا(ع)


خادم امام هشتم مى‌گوید: هر جمعه که آن حضرت از مسجد جامع مراجعت مى‌کرد، با بدنى عرق‌دار و غبارآلود دست‌ها را به درگاه الهى بر مى‌داشت و مى‌فرمود: «بارالها اگر فرج و گشایش کار من در مرگ من است، مرگ مرا برسان.» آن حضرت پیوسته در غم و حزن بود تا در غربت رحلت فرمود.


مامون پس از آنکه یک شبانه روز شهادت آن حضرت را کتمان کرد سراغ محمد پسر امام صادق(ع) و جماعتى از آل ابوطالب فرستاد تا سلامتی بدن امام‌(ع) را ببینند؛ سپس شروع به گریه و زارى کرد.


دفن بدن امام هشتم(ع)


پس از غسل و کفن و نماز بر بدن شریف حضرت که توسط امام جواد(ع) انجام شد آن حضرت را جلو قبر هارون در خانه حمید بن قحطبه، مکان فعلى دفن کردند.


 بنابر بعضى روایات مامون از ترس فتنه مردم دستور به دفن شبانه حضرت داد. مدت امامت آن حضرت 20 سال بود و سن شریف امام جواد(ع) هنگام شهادت امام رضا(ع) 7 سال و چند ماه بوده است.

منبع روزنامه ابتکار-برترینها

  • فرشید واحدی

۲ غلط املایی فاحش در ترجمه ۴ کلمه ی وزارت خارجه

حسن عباسی در جمع دانشجویان به تحلیل استراتژیک برجام پرداخت و در حوزه توافق وین و قطعنامه ۲۲۳۱ از سه زاویه که کم و بیش به آنها پرداخته شده و هر سه ناقص است اشاره کرد و گفت: زاویه فنی، زاویه حقوقی و اقتصادی ۳ زوایه‌ای است که در بحث برجام مطرح می‌شوند.

  • فرشید واحدی


سالها پیش سرباز خوزستانی پس از آموزشی موقع تقسیم دید افتاده مشهد

دلگیر و غمگین شد

از طرفی ارادتش به آقا و از طرفی اوضاع بد مالی خانوادش

اولین شبی که مرخصی گرفت با همون لباس سربازی رفت حرم آقا

تا درد دل کنه و دلتنگیش رو به آقا بگه

ساعتها یه گوشه حرم اشک ریخت

وقتی برگشت به کفشداری تا پوتینهاش رو بگیره

دید واکس زده و تمیزن

کفشدار با جذبه با اون هیبت و موهای جوگندمی

وقتی پوتین هاش رو داد نگاهی به چشم سرباز

که هنوز خیس و قرمز از گریه بود کرد

و گفت چی شده سرکار که با لباس سربازی اومدی خدمت آقا

سرباز گفت:من بچه خورستانم

اونجا کمک خرج پدر پیرم و خانواده فقیرمم

هیچکس رو ندارم که انتقالی بگیرم

نمیدونم چکار کنم..........

کفشدار خندید و گفت آقا امام رضا خودش غریبه و غریب نواز

نگران هیچی نباش

دوسه روز بعد نامه انتقالی سرباز به لشکر ٩٢ زرهی آمد

سرباز شوکه بود

جز آقا و اون کفشدار کسی خبر نداشت از این موضوع

هرجا و از هرکی پرسید کسی نمیدونست ماجرا رو

سرباز رفت پابوس آقا و برگشت شهرش

ولی نفهمید از کجا و کی کارش رو درست کرده

چند سال بعد داشت مانور ارتش رو میدید

یهو فرمانده نیرو زمینی رو موقع سخنرانی دید

چهرش آشنا بود. اشک تو چشماش حلقه زد

فرمانده حال حاضر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران

قدرت اول منطقه امیر سرتیپ احمد پوردستان

مرد با جذبه با موهای جوگندمی

همون کفشدار حرم علی بن موسی الرضا بود

که اون زمان فرمانده لشکر ٧٧ خراسان بود

فرمانده لشکری که کفش سربازش رو واکس زده بود

انتقالی اون رو به شهرش داده بود.

**************************

با امام رضا هیچ دری بسته نیست

هیچ گره ای کور نیست

هیچ دلی بیقرار نیست

هیچ غمی باقی نمیمونه

سلام بر امام مهربانی

غریب طوس السلطان علی بن موسی الرضا (ع)


"ﺍَﻟﺴَّﻠٰﺎﻡُ ﻋَﻠَﯿْﮏََ ﯾٰﺎعلی بن موسی الرضا"

  • فرشید واحدی

قرآن علارغم همه توطئه هایی که در طول تاریخ شده تا مطرح نشود,

محفوظ مانده و مطرح شده و تمام کوشش ما باید این باشد که قرآن را در جامعه مطرح کنیم.

به شما که مرا به عنوان معلم خود قبول دارید(دانشجویان) عرض میکنم تمام تلاشمان باید این باشد هر کجا که هستیم هر جا که میتوانیم چند نفرمان جمع شویم, مسجدی داشته باشیم, حسینیه ای داشته باشیم, محفل مذهبی یا علمی یا اخلاقی داشته باشیم در هر شهری و دهی ودر هر محله ای, در هر اداره ای, در هر کارخانه ای که هستیم بکوشیم تا یک بنیاد قرآنی ایجاد کنیم و برای شروع در هر سطحی قابل قبول است.

بکوشیم که دومرتبه همه ی مسجد های ما, همه ی حسینیه های ما, همه ی محفل های دینی ما مسجد و محفل دینی قرآن باشد.

البته برای رسیدن به این هدف, همه چیز "حدیث " "روایت" "تاریخ" "سیره ی پیغمبر و ائمه" باید پیرامون قرآن باشد, زیرا  آن ها وسیله ی فهم درست قرآنند. قرآن, ما را از آنها بی نیاز نمی کند و برای فهم و راه یافتن درست به قرآن عترت بهترین راه درست رسیدن به قرآن است. ائمه ما بهترین و مطمئن ترین مفسرین قرآنی هستند و علی بهترین کسی است که ما به وسیله ی او میتوانیم قرآن را درست بخوانیم و بفهمیم. پس قلب باید قرآن باشد و نبض ما با تپش قرآن بزند.

و بدین گونه است که همه پراکندگی ها پیرامون قرآن, به وحدت خواهد آمد. و همه ی سؤتفاهم ها و بدبینی ها, با زبان قرآن و میانجی گری قرآن به تفاهم و وحدت بدل خواهد شد.

دکتر علی شریعتی(سخنرانی سوره روم)

  • فرشید واحدی


"آینده"مکانی نیست که به آنجا می رویم،

جاییست که آن را به وجود می آوریم.

راه هایی که به "آینده" ختم میشوند یافتنی نیستند،

بلکه ساختنی اند و ساختن آن؛

هم سازنده را، و هم مقصد را دگرگون میکند...


کمی دیر اما....روز دانشجو مبارک

  • فرشید واحدی


The bitter events brought about by blind terrorism in France have once again, moved me to speak to you young people.
In the Name of God, the Beneficent, the Merciful

To the Youth in Western Countries,

The bitter events brought about by blind terrorism in France have once again, moved me to speak to you young people. For me, it is unfortunate that such incidents would have to create the framework for a conversation, however the truth is that if painful matters do not create the grounds for finding solutions and mutual consultation, then the damage caused will be multiplied.

The pain of any human being anywhere in the world causes sorrow for a fellow human being. The sight of a child losing his life in the presence of his loved ones, a mother whose joy for her family turns into mourning, a husband who is rushing the lifeless body of his spouse to some place and the spectator who does not know whether he will be seeing the final scene of life- these are scenes that rouse the emotions and feelings of any human being. Anyone who has benefited from affection and humanity is affected and disturbed by witnessing these scenes- whether it occurs in France or in Palestine or Iraq or Lebanon or Syria.

I genuinely believe that it is only you youth who by learning the lessons of today’s hardship, have the power to discover new means for building the future.

Without a doubt, the one-and-a-half billion Muslims also have these feelings and abhor and are revolted by the perpetrators and those responsible for these calamities. The issue, however, is that if today’s pain is not used to build a better and safer future, then it will just turn into bitter and fruitless memories. I genuinely believe that it is only you youth who by learning the lessons of today’s hardship, have the power to discover new means for building the future and who can be barriers in the misguided path that has brought the west to its current impasse.

Anyone who has benefited from affection and humanity is affected and disturbed by witnessing these scenes- whether it occurs in France or in Palestine or Iraq or Lebanon or Syria.
It is correct that today terrorism is our common worry. However it is necessary for you to know that the insecurity and strain that you experienced during the recent events, differs from the pain that the people of Iraq, Yemen, Syria and Afghanistan have been experiencing for many years, in two significant ways. First, the Islamic world has been the victim of terror and brutality to a larger extent territorially, to greater amount quantitatively and for a longer period in terms of time. Second, that unfortunately this violence has been supported by certain great powers through various methods and effective means.

Today, there are very few people who are uninformed about the role of the United States of America in creating, nurturing and arming al-Qaeda, the Taliban and their inauspicious successors. Besides this direct support, the overt and well-known supporters of takfiri terrorism- despite having the most backward political systems- are standing arrayed as allies of the west while the most pioneering, brightest and most dynamic democrats in the region are suppressed mercilessly. The prejudiced response of the west to the awakening movement in the Islamic world is an illustrative example of the contradictory western policies.

I genuinely believe that it is only you youth who by learning the lessons of today’s hardship can be barriers in the misguided path that has brought the west to its current impasse.
The other side of these contradictory policies is seen in supporting the state terrorism of Israel. The oppressed people of Palestine have experienced the worst kind of terrorism for the last sixty years. If the people of Europe have now taken refuge in their homes for a few days and refrain from being present in busy places- it is decades that a Palestinian family is not secure even in its own home from the Zionist regime’s death and destruction machinery. What kind of atrocious violence today is comparable to that of the settlement constructions of the Zionists regime?

This regime- without ever being seriously and significantly censured by its influential allies or even by the so-called independent international organizations- everyday demolishes the homes of Palestinians and destroys their orchards and farms. This is done without even giving them time to gather their belongings or agricultural products and usually it is done in front of the terrified and tear-filled eyes of women and children who witness the brutal beatings of their family members who in some cases are being dragged away to gruesome torture chambers. In today’s world, do we know of any other violence on this scale and scope and for such an extended period of time?

Shooting down a woman in the middle of the street for the crime of protesting against a soldier who is armed to the teeth- if this is not terrorism, what is? This barbarism, because it is being done by the armed forces of an occupying government, should not be called extremism? Or maybe only because these scenes have been seen repeatedly on television screens for sixty years, they should no longer stir our consciences.

The military invasions of the Islamic world in recent years- with countless victims- are another example of the contradictory logic of the west. The assaulted countries, in addition to the human damage caused, have lost their economic and industrial infrastructure, their movement towards growth and development has been stopped or delayed and in some cases, has been thrown back decades. Despite all this, they are rudely being asked not to see themselves as oppressed. How can a country be turned into ruins, have its cities and towns covered in dust and then be told that it should please not view itself as oppressed? Instead of enticements to not understand and to not mention disasters, would not an honest apology be better? The pain that the Islamic world has suffered in these years from the hypocrisy and duplicity of the invaders is not less than the pain from the material damage.

Dear youth! I have the hope that you- now or in the future- can change this mentality corrupted by duplicity, a mentality whose highest skill is hiding long-term goals and adorning malevolent objectives.
Dear youth! I have the hope that you- now or in the future- can change this mentality corrupted by duplicity, a mentality whose highest skill is hiding long-term goals and adorning malevolent objectives. In my opinion, the first step in creating security and peace is reforming this violence-breeding mentality. Until double-standards dominate western policies, until terrorism- in the view of its powerful supporters- is divided into “good” and “bad” types, and until governmental interests are given precedence over human values and ethics, the roots of violence should not be searched for in other places.

Unfortunately, these roots have taken hold in the depths of western political culture over the course of many years and they have caused a soft and silent invasion. Many countries of the world take pride in their local and national cultures, cultures which through development and regeneration have soundly nurtured human societies for centuries. The Islamic world is not an exception to this. However in the current era, the western world with the use of advanced tools is insisting on the cloning and replication of its culture on a global scale. I consider the imposition of western culture upon other peoples and the trivialization of independent cultures as a form of silent violence and extreme harmfulness.

Humiliating rich cultures and insulting the most honored parts of these, is occurring while the alternative culture being offered in no way has any qualification for being a replacement. For example, the two elements of “aggression” and “moral promiscuity” which unfortunately have become the main elements of western culture, has even degraded the position and acceptability of its source region.

So now the question is: are we “sinners” for not wanting an aggressive, vulgar and fatuous culture? Are we to be blamed for blocking the flood of impropriety that is directed towards our youth in the shape of various forms of quasi-art? I do not deny the importance and value of cultural interaction. Whenever these interactions are conducted in natural circumstances and with respect for the receiving culture, they result in growth, development and richness. On the contrary, inharmonious interactions have been unsuccessful and harmful impositions.

We have to state with full regret that vile groups such as DAESH are the spawn of such ill-fated pairings with imported cultures. If the matter was simply theological, we would have had to witness such phenomena before the colonialist era, yet history shows the contrary. Authoritative historical records clearly show how colonialist confluence of extremist and rejected thoughts in the heart of a Bedouin tribe, planted the seed of extremism in this region. How then is it possible that such garbage as DAESH comes out of one of the most ethical and humane religious schools who as part of its inner core, includes the notion that taking the life of one human being is equivalent to killing the whole humanity?

One has to ask why people who are born in Europe and who have been intellectually and mentally nurtured in that environment are attracted to such groups? Can we really believe that people with only one or two trips to war zones, suddenly become so extreme that they can riddle the bodies of their compatriots with bullets? On this matter, we certainly cannot forget about the effects of a life nurtured in a pathologic culture in a corrupt environment borne out of violence. On this matter, we need complete analyses, analyses that see the hidden and apparent corruptions. Maybe a deep hate- planted in the years of economic and industrial growth and borne out of inequality and possibly legal and structural prejudice- created ideas that every few years appear in a sickening manner.

Any rushed and emotional reaction which would isolate, intimidate and create more anxiety for the Muslim communities living in Europe and America not only will not solve the problem but will increase the chasms and resentments.
In any case, you are the ones that have to uncover the apparent layers of your own society and untie and disentangle the knots and resentments. Fissures have to be sealed, not deepened. Hasty reactions is a major mistake when fighting terrorism which only widens the chasms. Any rushed and emotional reaction which would isolate, intimidate and create more anxiety for the Muslim communities living in Europe and America- which are comprised of millions of active and responsible human beings- and which would deprive them of their basic rights more than has already happened and which would drive them away from society- not only will not solve the problem but will increase the chasms and resentments.

Superficial measures and reactions, especially if they take legal forms, will do nothing but increase the current polarizations, open the way for future crises and will result in nothing else. According to reports received, some countries in Europe have issued guidelines encouraging citizens to spy on Muslims. This behavior is unjust and we all know that pursuing injustice has the characteristic of unwanted reversibility. Besides, the Muslims do not deserve such ill-treatment. For centuries, the western world has known Muslims well- the day that westerners were guests in Islamic lands and were attracted to the riches of their hosts and on another day when they were hosts and benefitted from the efforts and thoughts of Muslims- they generally experienced nothing but kindness and forbearance.

Therefore I want you youth to lay the foundations for a correct and honorable interaction with the Islamic world based on correct understanding, deep insight and lessons learned from horrible experiences. In such a case and in the not too distant future, you will witness the edifice built on these firm foundations which creates a shade of confidence and trust which cools the crown of its architect, a warmth of security and peace that it bequests on them and a blaze of hope in a bright future which illuminates the canvass of the earth.

Sayyid Ali Khamenei

۸th of Azar, 1394 – 29th of Nov, 2015

  • فرشید واحدی

متن فارسی نامه دوم رهبر انقلاب





بسم الله الرحمن الرحیم

به عموم جوانان در کشورهای غربی

حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد ، باردیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت . برای من تاسف بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن بسازد ، اما واقیعت این است که اگر مسائل دردناک زمینه ای برای چاره اندیشی و محملی برای هم فکری فراهم نکند ، خسارت دو چندان خواهد شد . رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان به خودی خود برای هم نوعان اندوه بار است . منظره کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان می دهد ، مادری که شادی خانواده اش به عزا مبدل می شود ، شوهری که پیکر بی جان همسرش را شتابان به سویی می برد، و یا تماشاگری که نمی داند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد، هر کس که از محبت و انسانیت بهره ای برده باشد از دیدن این صحنه ها متأثر و متألم می شود، چه در فرانسه رخ دهد چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعا یک میلیارد و نیم مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسببان این فجایع منزجر و بیزارند. اما مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه ساختن فردایی بهتر و ایمن تر نشود، فقط به خاطره هایی تلخ و بی ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز قادر خواهید بود راههایی نو برای ساخت آینده بیابید و سد بیراهه هایی شوید که غرب را به نقطه کنونی رسانده است.

درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شماست، اما لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه و افغانستان طی سال های متمادی تحمل کرده اند دو تفاوت عمده دارد. نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی به مراتب وسیع تر، در حجمی انبوه تر و به مدت بسیار طولانی تر قربانی وحشت افکنی و خشونت بوده است، و دوم اینکه متأسفانه این خشونت ها همواره از طرف برخی از قدرت های بزرگ به شیوه های گوناگون و به شکل مؤثر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متحده آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله های شوم آنان بی اطلاع است.در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته شده تروریسم تکفیری علی رغم داشتن عقب مانده ترین نظامهای سیاسی،همواره در ردیف متحدان غرب جای گرفته اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن ترین اندیشه های برخاسته از مردم سالاری پویا در منطقه بی رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام نمونه گویایی از تضاد در سیاست های غربی است.

چهره ی دیگر این تضاد در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده می شود. مردم ستمدیده ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه می کنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه های خود پناه می گیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیت پرهیز می کنند، یک خانواده ی فلسطینی دهها سال است که حتی در خانه ی خود از ماشین کشتار و تخریب ر‍ژیم صهیونیست در امام نیست . امروزه چه نوع خشونتی را می توان از نظر شدت قساوت با شهرک سازی های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون این که هرگز به طور جدی و مؤثر مورد سرزنش متحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای به ظاهر مستقل بین المللی قرار گیرد، هر روز خانه ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود می کند، بی آنکه حتی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد و همه ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت زده و چشمان اشکبار زنان و کودکانی روی می دهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه گاههای مخوف اند. آیا در دنیای امروز قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می شناسید؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سرباز تا دندان مسلح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریت چون توسط نیروی انتظامی یک دولت اشغالگر انجام می شود، نباید افراطی گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علت که ۶۰ سال مکررا از صفحه تلویزیون ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.

لشگرکشی های سال های اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی شماری داشت، نمونه ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارت های انسانی، زیرساخت های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقف یا کندی گراییده، و در مواردی دهها سال به عقب برگشته اند. با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته می شود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه می توان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفا خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه ها، آیا عذرخواهی صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادی نیست.

جوانان عزیز، من امید دارم که شما در حال یا آینده این ذهنیت آلوده به تزویر را تغییر دهید، ذهنیتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیت و آرامش، اصلاح این اندیشه ی خشونت زاست. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلط باشد و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزش های انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.

متأسفانه این ریشه ها طی سالیان متمادی به تدریج در اعماق سیاست های فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملی خود افتخار می کنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را به خوبی تغذیه کرده است. دنیای اسلام نیز از این امر مستثنی نبوده است. اما در دوره ی معاصر، جهان غرب با بهره گیری از ابزارهای پیشرفته بر شبیه سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری می کند. من تحمیل فرهنگ غرب با سایر ملت ها و کوچک شمردن فرهنگ های مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیانبار تلقی می کنم. تحقیر فرهنگ های غنی و اهانت به محترم ترین بخش های آنها در حالی صورت می گیرد که فرهنگ جایگزین به هیچ وجه از ظرفیت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر “پرخاشگری” و “بی بندوباری اخلاقی” که متأسفانه به مؤلفه های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیت و جایگاه آن را حتی در خاستگاهش تنزل داده است. اینک سوال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه جو، متبذل و معناگریز را نخواهیم گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه می شود، مقصریم؟من اهمیت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمی کنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است.در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی ناموفق و خسارت بار بوده است. با کمال تأسف باید بگویم که گروههای فرومایه ای مثل داعش زاییده این گونه وصلتهای ناموفق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعا عقیدتی بود، می بایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده ها در جهان اسلام مشاهده می شد، در حالی که تاریخ خلاف آن را گواهی می دهد. مستندات مسلم تاریخی به روشنی نشان می دهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکر افراطی و مطرود آنهم در دل یک قبیله ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی ترین و انسانی ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادین خود گرفتن جان یک انسان را به مثابه ی کشتن همه بشریت می داند، زباله ای مثل داعش بیرون بیاید؟

از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولد شده اند و در همان محیط پرورش فکری و روحی یافته اند، جذب این نوع گروهها می شوند؟ آیا می توان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن قدر افراطی شوند که هموطنان خود را گلوله باران کنند؟ قطعا نباید تأثیر یک عمر تغذیه فرهنگی نا سالم در محیط آلوده و مولد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت ، تحلیلی که آلودگیهای پیدا و پنهان جامعه را بیابد . شاید نفرت عمیقی که طی سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی ، در اثر نابرابری ها و احیانا” تبعیضهای قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده ، عقده هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده می شود.

به هر حال این شمایید که باید لایه های ظاهری جامعه خود را بشکافید ، گره ها و کینه ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق باید ترمیم کرد. هر حرکت هیجانی و شتابزده که جامعه مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکل از میلیونها انسان فعال و مسئولیت پذیر است ، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی شان محروم سازد و از صحنه اجتماع کنار گذارد ، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله ها را عمق و کدورت ها را وسعت خواهد داد . تدابیر سطحی و واکنشی مخصوصا اگر وجاهت قانونی بیابد، جز اینکه با افزایش قطب بندی های موجود ، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید ، ثمر دیگری نخواهد داشت . طبق اخبار رسیده ، در برخی از کشورهای اروپایی مقرراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وا می دارد. این رفتارها ظالمانه است و همه می دانیم که ظلم خواه نا خواه خاصیت برگشت پذیری دارد . وانگهی مسلمانان شایسته این ناسپاسی ها نیستند . دنیای باختر قرنهاست که مسلمانان را به خوبی می شناسد. هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند ، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان می خواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف بینی و استفاده از تجربه های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی ریزی کنید. و در این صورت ، در آینده ای نه چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده ای استوار کرده اید ، سایه اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش می گستراند ، گرمای امنیت و آرامش را به آنان هدیه می دهد و فروغ امید به آینده ای روشن را بر صفحه گیتی می تاباند.

سیّدعلی خامنه‌ای

۸ آذر ۱۳۹۴

  • فرشید واحدی

دوسالی بیشتر نبود که ازدواج کرده بود. به سختی و با بغض حرف میزد و می گفت که همسرم منو دوست نداره! می گفت من همیشه دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که واقعاً و از ته دل من رو دوست داشته باشه و عشقش یک عشق قلبی و درونی باشه.


وقتی سعی داشتم بهش اثبات کنم که همسرت واقعاً دوستت داره، بهم گفت :


« اگه واقعاً اینطوره چرا چیزی به زبون نمیاره و ابراز و بیان نمی کنه؟ مگه اینطور نیست که هر کسی به کسی علاقه منده بهش میگه که دوستت دارم ؟ راستش توی این دوسال من به ندرت این جمله رو ازش شنیدم!!! تازه همه ی اینها به کنار مگه میشه کسی، کسی رو دوست داشته باشه و اون رو اذیت کنه؟! وقتی اون عمداً یه کارهایی می کنه که من رو می رنجونه و ناراحت می کنه یعنی عشقش واقعی نیست!»


اگرچه من سعی کردم آرومش کنم اما یه جورایی توی دلم حرفاش رو تایید می کردم. با خودم گفتم واقعاً هم همینطوره.


انگار که عشق سه سطح داره:

سطح اول اون، علاقه ی قلبی و درونیه،

سطح دوم، ابراز و بیان عشقه

و سطح سوم، نرنجوندن معشوقه.


بعد از اون یه لحظه با خودم گفتم: آیا ما که میگیم خدا و معصومین علیهم السلام رو دوست داریم هم عشقمون واقعیه؟!


یادم اومد اونایی که روزهای گذشته، راه افتادن تا مسیر نجف تا کربلا رو با پای پیاده طی کنن و اونایی که توی این مسیر به پذیرایی و خدمت به زائران امام حسین علیه السلام مشغول بودن ، در واقع می خواستن به این شکل عشق و علاقه ی درونی و قلبی شون رو به حضرت نشون بدن و ابراز کنن.


اونا می دونستن که علاقه ی درونی کافی نیست و یه جورایی باید ابراز و بیان بشه و نکته ی جالب تر اینکه خیلی ها توی این مسیر با خودشون عهد می بستن که رفتارهای نادرست شون رو برای همیشه ترک کنن تا بیش از این قلب امامشون رو آزرده خاطر نسازن و عشق شون رو اثبات کنن.


خلاصه ی کلام اینکه دیدن و شنیدن این اتفاق ها، باید ما رو مصمم کنه که تلاش کنیم عشق هامون صادقانه و واقعی باشه.


موفق باشین

سیدمجتبی حورایی


  • نیلوفر حسین آبادی
  • نیلوفر حسین آبادی